آدم هر جوری بخواهد فکر بکند و هر قدر خود را آزاد بداند هر قدر فکر کند که دارد آزادانه عمل می کند،هر قدر فکر می کند اختیار تام دارد،هر جور می خواهد فکر کند! ولی آدمی زاد در اصل تحت ولایت قراردارد. حال این ولایت یا ولایت الهی یا ولایت شیطانی است هرگاه آدمی از تحت ولایت الهی بیاید بیرون ، می رود تحت ولایت شیطان (و ما کانَ لی علیکم بسُطان » در ساختمان اولیه انسان و شیطان ، برای شیطان بر انسان سلطنت قرار نداده. فقط می تواند از دور تو را صدا کند. جوابش را که دادی مشکل شروع می شود « إلا أن دعَوتـُکم » من فقط شما را صدا کردم. « فاستجَبتم لی » جواب من را دادید. یک دری باز کردم، صدایتان کردم. آمدید داخل. آمدید داخل دیگر در بسته شد. « فلاتلومُونی و لومُوا أنفسَکم » به من چیزی نگویید. خودت می خواستی . یک لحظه رها کنی، این طرفین، هم آن سلطان و هم این سلطان، (این سلطان دروغین و هم آن سلطان واقعی) لحظه به لحظه مراقب شمایند اگر رها کنید مواظبت خودت را نکنی آن طرفی(شیطان) تو را می برد . یک خیالی به آدم می رسد یک منظره ای جلوی چشم من عبور می کند یک خیال می آید خیال را راه نده اگر خیال را راه دهی بعد قدم بعد و بعد قدم بعد و می رود همان تحت سلطنت شیطان. مرا ملامت نکنید خودتان را ملامت کنید. من امروز نمی توانم برای شما هیچ کاری بکنم. من به شما می گفتم که شما این کار را بکن، من ضامن آن هستم. همه چیز را من ضامن هستم (قال الشیطانُ إنّ الله وَعدَکم وعدَ الحق و وعدتـُکم» من به شما وعده کردم. صد تا وعده کردم صدبار هزاربار هرگناهی را که]پیشنهاد می کردم[ یک درب باغ را باز کردم. . می گفتم این درب بهشت است بعد وقتی می رفتی می دیدی نیست. « و وعدتکم فأخلفتکم » من هم به شما وعده کرده بودم اول شیرین بنظر می آمد ولی بعد معلوم می شد که نه خیلی هم شیرین نبود مثل پوسته ی قرص هایی که داخل آن خیلی تلخ است اما یک پوسته شیرین دارد.« و ما کانَ لی علیکـُم بسُطان » بر شما سلطنت نداشتم. من، منِ شیطان بر شما سلطنت نداشتم. خدای متعال برای من سلطنت قرار نداده بود مگر خود تو بخواهی. اگر خودت بخواهی سلطنت شیطان را، لازم نیست پرچم هم بزنم درخانه ام. آنها که خیلی آزاد فکر می کنند واقعاً فکر می کنند آزادند. همه چیز برای من آزاد است؟ نه آقا! همه اش سلطنت شیطان است. خودت خواستی.
- ۹۶/۰۵/۱۹